چابکدستلغتنامه دهخداچابکدست . [ ب ُ دَ ] (ص مرکب ) تیزدست . ماهر. جلدکار. باوقوف . شتابکار: رجل دمشق الیدین ؛ مرد شتابکار چابکدست . مدره ؛ چرب زبان و چابک دست وقت خصومت و کارزار. (منتهی الارب ) : از روی تو نسختی به چین بردستندآنجا که دو صد بتگر چابکدستنددر پیش