چگرلغتنامه دهخداچگر. [ چ ُ گ ُ ] (ترکی ، اِ) چگور. قسمی ساز روستایی . آلتی خشن و درشت از ذوی الاوتار ترکان را. نوعی آلت موسیقی و ساز سیمی ساده که بیشتر در میان افراد ترکمان متداول است . و رجوع به چگور شود.
موج ریلیRayleigh wave, R waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج سطحی که موجب حرکت پسرونده و بیضیوار ذرات در محیط میشود
آهنگ اوجگیریrate of climb, climb rate, rate of ascent, ROC, r/cواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تغییر در افزایش ارتفاع هواگرد بر حسب متر یا پا بر دقیقه متـ . آهنگ صعود
تحقیق و توسعة برونسازمانیextramural R&D, extramuralresearch and development, outsourced R&Dواژههای مصوب فرهنگستانتحقیق و توسعهای درونمنبع که در خارج از مرزهای یک سازمان یا بنگاه انجام میشود
بازهوادهیre-aerationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن به آبی که براثر فرایند شیمیایی یا زیستی اکسیژن از دست داده هوا اضافه میشود تا غلظت اکسیژن محلول آن افزایش یابد
راهبرد آر،راهبرد زادR-strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی برای بقا که در آن گونههای دارای نرخ تولیدمثل بالا برای زیستن در یک زیستگاه متغیر سازگار میشوند
چگرچیلغتنامه دهخداچگرچی . [ چ ُ گ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) کسی که چگر تواند نواخت . چگورچی .چگرزن . ساززن . آن کس که چگر زدن و چگور نواختن تواند. و رجوع به چگر و چگر زدن و چگرزن و چگورچی شود.
چگردلغتنامه دهخداچگرد. [ چ ِ گ ِ ] (اِ) نام قسمی از درختان جنگلی که در جنوب ایران و بخصوص در بلوچستان و چاه بهار دیده شده است . نوعی درخت جنگلی که نامهای دیگر آن «طلح » و «سیال » و «ببله » است . رجوع به کتاب جنگل شناسی ج 2 ص 134</sp
چگرزنلغتنامه دهخداچگرزن . [ چ ُ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) زننده و نوازنده ٔ چگر. چگرچی . آنکس که هنر چگرزدن و چگور نواختن داند. کسی که در چگر زدن مهارت دارد. و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگرزدن و چگورزدن شود.
چگرنهلغتنامه دهخداچگرنه . [ چ َ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی گردن دراز که آن را کاروانک نیز گویند. (آنندراج ). تلفظی از جگرنه و چکرنه . کاردانک . و رجوع به جگرنه و چکرنه شود.
چگر زدنلغتنامه دهخداچگر زدن . [ چ ُ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن سازی که چگر و چگور نام دارد. ساززدن . چگر نواختن . عمل چگرزن و چگرچی و چگورنواز. بوسیله ٔ چگر مطربی کردن . و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگر زن شود.
چوگورلغتنامه دهخداچوگور. [ چ ُ ] (ترکی ، اِ) چُگُر. نام سازی بدوی است از ذوات الاوتار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به چگر شود.
چگورلغتنامه دهخداچگور. [ چ ُ ] (ترکی ، اِ) چگر. قسمی ساز روستایی . نوعی ساز سیمی ساده که بیشتردر میان ترکمانان متداول است . و رجوع به چگر شود.
چگرچیلغتنامه دهخداچگرچی . [ چ ُ گ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) کسی که چگر تواند نواخت . چگورچی .چگرزن . ساززن . آن کس که چگر زدن و چگور نواختن تواند. و رجوع به چگر و چگر زدن و چگرزن و چگورچی شود.
چگر زدنلغتنامه دهخداچگر زدن . [ چ ُ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن سازی که چگر و چگور نام دارد. ساززدن . چگر نواختن . عمل چگرزن و چگرچی و چگورنواز. بوسیله ٔ چگر مطربی کردن . و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگر زن شود.
چگردلغتنامه دهخداچگرد. [ چ ِ گ ِ ] (اِ) نام قسمی از درختان جنگلی که در جنوب ایران و بخصوص در بلوچستان و چاه بهار دیده شده است . نوعی درخت جنگلی که نامهای دیگر آن «طلح » و «سیال » و «ببله » است . رجوع به کتاب جنگل شناسی ج 2 ص 134</sp
چگرزنلغتنامه دهخداچگرزن . [ چ ُ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) زننده و نوازنده ٔ چگر. چگرچی . آنکس که هنر چگرزدن و چگور نواختن داند. کسی که در چگر زدن مهارت دارد. و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگرزدن و چگورزدن شود.
چگرنهلغتنامه دهخداچگرنه . [ چ َ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی گردن دراز که آن را کاروانک نیز گویند. (آنندراج ). تلفظی از جگرنه و چکرنه . کاردانک . و رجوع به جگرنه و چکرنه شود.
تاچگرلغتنامه دهخداتاچگر. [ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان «مرغا»ی بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز در 540هزارگزی جنوب باختری ایذه . کوهستانی ، معتدل . 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است .
نرگسی تاچگرلغتنامه دهخدانرگسی تاچگر. [ ن َ گ ِ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغا از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز با 50 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).