کرکنلغتنامه دهخداکرکن . [ ک َ ک َ / ک َ ک ُ ] (اِ) غله ٔ دلمل را گویند، یعنی گندم و جو و نخود و باقلا که نیم رس شده باشد و همچنان با شاخ و برگ بریان کنند و خورند و به ضم ثالث هم گفته اند و با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ). غله ٔ نارس که بریان کنند و بخورند
قرکنلغتنامه دهخداقرکن . [ ق َ ک َ ] (اِ) زمینی را گویند که آن را آب یا سیلاب کند، ودر هر جای از آن قدری آب ایستاده باشد. || جوی را نیز گویند که آن را نو احداث کرده یا کنده باشند. (آنندراج ). رجوع به فَرکَن و فَرکَنْد شود.
کرکنفرهنگ فارسی معین(کَ کَ یا کِ) (اِ.) غله ای مانند گندم و نخود و باقلا که آن را نیم رس بریان کنند و بخورند.
کرکینهلغتنامه دهخداکرکینه . [ ک ُ ن َ /ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کرک . کرکی : ز باران کجا ترسد آن گرگ پیرکه کرکینه پوشد بجای حریر.نظامی .
مزغبلغتنامه دهخدامزغب . [ م ُ زَغ ْ غ َ ] (ع ص ) (صفت برای برگها) صاحب زغب . کرکین . باردار. پرزدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کرک دار.
رمضان آبادلغتنامه دهخدارمضان آباد. [ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ از بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 34هزارگزی شمال باختری نورآباد و 15هزارگزی راه خرم آباد به کرمانشاه . در دامنه ٔ کوه واقع شده و آب و هوایی سرد و مال
کرکینهلغتنامه دهخداکرکینه . [ ک ُ ن َ /ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کرک . کرکی : ز باران کجا ترسد آن گرگ پیرکه کرکینه پوشد بجای حریر.نظامی .