کمینهسازی پسماندwaste minimizationواژههای مصوب فرهنگستانفعالیت منتهی به کاهش تولید پسماند، بهخصوص در واحدهای صنعتی
کمینهسازی دادههاdata minimizationواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که در آن دولت نهادهای گردآورندة دادههای شخصی را ملزم میکند تا به کمترین حد ممکن از دادههای ضروری اکتفا کنند
سازهای کمانهایbowed instrumentsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از سازهای زهی که زههای آنها با استفاده از کمانه به صدا درمیآید متـ . مجرورات
کمنةلغتنامه دهخداکمنة. [ ک ُ ن َ ] (ع اِمص ) تاریکی بینایی . (از تاج العروس ج 7 ص 322) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خارش و سرخی چشم . (از تاج العروس ج 7 ص <s
کمینگهلغتنامه دهخداکمینگه . [ ک َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) کمینگاه . (فرهنگ فارسی معین ) : دورویه چو لهاک و فرشیدوردز راه کمینگه گشادند گرد. فردوسی .نهانی همی راه بی ره گرفت به کردار شیران کمینگه گرفت . فردوسی .<