خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گماردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گماردن
/gomārdan/
معنی
= گماشتن
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: گمارد
بن حال: گمار
دیکشنری
commission, have, instate, make, task
-
جستوجوی دقیق
-
گماردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) gomārdan = گماشتن
-
گماردن
لغتنامه دهخدا
گماردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) پهلوی گومارتن . (از گمار + دن =تن ، پسوند مصدری ) پازند گوماردن ، افغانی گومارال (واگذاردن ، تسلیم کردن )، ارمنی گومارل . (جمع کردن ) فرستادن ، تسلیم کردن . رجوع به فرستادن شود. اجازه و رخصت دادن . سفارش کردن . نصب کردن . (ا...
-
گماردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص م .) نک گماشتن .
-
گماردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
commission, have, instate, make, task
-
گماردن
دیکشنری فارسی به عربی
مکان
-
واژههای مشابه
-
نظر گماردن
لغتنامه دهخدا
نظر گماردن . [ ن َ ظَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . به دقت نگاه کردن : بر کحل جواهر آیدش چشم چون بر خط او نظر گمارد.خاقانی .
-
به کار گماردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
employ
-
گماردن طی مراسم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
instal, install
-
کسی رابه مقامی گماردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسس
-
بکار ویژه ای گماردن
دیکشنری فارسی به عربی
تفصيل
-
گماردن به شغل طی مراسم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
invest
-
جستوجو در متن
-
تخصیص
واژهنامه آزاد
گماردن
-
تعیین کردن
فرهنگ واژههای سره
گماردن، گماشتن