یغتنجلغتنامه دهخدایغتنج . [ ی َ ت َ ] (اِ) یغتج . نوعی از مار خوش خطوخال زردرنگ که در باغها و سبزه زارها به هم می رسد و می گویند زهر ندارد و یفتج و یفتنج نیز گویند. (از برهان ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) : مار یغتنج اگرت دی بگزیدنوبت مار افعی است امروز.<
یغتنجفرهنگ فارسی عمیدنوعی مار زردرنگ غیر سمّی: ◻︎ مار یغتنج اگرت دی بگزید / نوبت مار افعیست امروز (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۳۱).
یفتجلغتنامه دهخدایفتج . [ ی َ ت َ ] (اِ) یغنج . یغتنج . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به یغتنج شود.
یفنجلغتنامه دهخدایفنج . [ ی َ ن َ ] (اِ) یفتنج . یغتج . یغنج . یغتنج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یغتنج شود.
یغنجلغتنامه دهخدایغنج . [ ی َ ن َ ] (اِ) یغتج . ماری بود زرد بی زهر، می گزد و زخم نکند و بیشتر در معادن و باغ باشد. (از لغت فرس اسدی ). و رجوع به یغتنج شود.