agitateدیکشنری انگلیسی به فارسیآشفتگی، تحریک کردن، تکان دادن، اشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن، بکار انداختن
agitatesدیکشنری انگلیسی به فارسیآشفتگی، تحریک کردن، تکان دادن، اشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن، بکار انداختن
agitatesدیکشنری انگلیسی به فارسیآشفتگی، تحریک کردن، تکان دادن، اشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن، بکار انداختن
افسردگی همراه با سراسیمگیagitated depressionواژههای مصوب فرهنگستانافسردگی شدید همراه با سراسیمگی روانی- حرکتی و بیقراری و تحریکپذیری
agitatesدیکشنری انگلیسی به فارسیآشفتگی، تحریک کردن، تکان دادن، اشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن، بکار انداختن