disturbsدیکشنری انگلیسی به فارسیآشفتگی، بر هم زدن، مختل کردن، مشوش کردن، مزاحم شدن، بهم زدن، اشفتن، مضطرب ساختن، پریشان کردن
disturbدیکشنری انگلیسی به فارسیمزاحم، بر هم زدن، مختل کردن، مشوش کردن، مزاحم شدن، بهم زدن، اشفتن، مضطرب ساختن، پریشان کردن
خدمات عبور از مزاحم نشویدdo not disturb override, DNDOواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که به تماسگیرنده امکان میدهد که از مزاحم نشوید گذر کند و با کاربر تماس بگیرد
خدمات مزاحم نشویدdo not disturb 1, DND 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی خدمات مکمل که به کاربر امکان میدهد تماسهایی را که از جانب یک کارساز پایۀ خاص گرفته میشود رد کند
نشان مزاحم نشویدdo not disturb 2, DND 2واژههای مصوب فرهنگستانکارتی که مهمان بر روی درِ اتاقش میگذارد تا کارکنان مهمانخانه وارد اتاق نشوند