amplitudeدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، درشتی، انباشتگی، فراخی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، کمال، فضا داری
amplitudesدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، درشتی، انباشتگی، فراخی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، کمال، فضا داری
دامنة لحظهایinstantaneous amplitude,envelope amplitude,reflection strengthواژههای مصوب فرهنگستاندامنة پوشِ نشانک/ سیگنال نوسانی در هر لحظه
فراخیدیکشنری فارسی به انگلیسیamplitude, breadth, capaciousness, expansion, roominess, spaciousness, width
بزرگیدیکشنری فارسی به انگلیسیamplitude, bigness, dignity, extent, greatness, hugeness, immensity, largeness, magnitude, mass
amplitudesدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، فراوانی، درشتی، انباشتگی، فراخی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، کمال، فضا داری
دامنۀ بومشناختیecological amplitudeواژههای مصوب فرهنگستاندرجۀ تحمل یک اندامگان در برابر تغییر شرایط محیطی
دامنة بیهنجاریanomaly amplitudeواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهانحراف محلی نشانک/ سیگنال هدف، اعم از مغناطیسی و گرانی، از سطح نوفة زمینه، پس از از بین بردن مؤلفههای نوفه با طولِموجهای کوتاه و دامنة بلند
دامنة بیهنجاری مغناطیسیmagnetic anomaly amplitudeواژههای مصوب فرهنگستانتغییر نسبی شدت میدان مغناطیسی در ناحیة برداشت، ناشی از میزان تباین پذیرفتاری مغناطیسی جانبی و عمق چشمه
دامنۀ کِشَندtide amplitudeواژههای مصوب فرهنگستاننیمی از اختلاف ارتفاع میان یک فراکِشَند و فروکِشَند متوالی