appointsدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین می کند، منصوب کردن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، برقرار کردن، واداشتن، مقرر داشتن
appointدیکشنری انگلیسی به فارسیانتصاب کنید، منصوب کردن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، برقرار کردن، واداشتن، مقرر داشتن