boxedدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته بندی شده، بوکس بازی کردن، در جعبه محصور کردن، مشت زدن، مشت بازی کردن، در قاب یا چهارچوب گذاشتن
boxedدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته بندی شده، بوکس بازی کردن، در جعبه محصور کردن، مشت زدن، مشت بازی کردن، در قاب یا چهارچوب گذاشتن
boxedدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته بندی شده، بوکس بازی کردن، در جعبه محصور کردن، مشت زدن، مشت بازی کردن، در قاب یا چهارچوب گذاشتن