counterدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشخوان، شمارنده، باجه، بساط، ضربت متقابل، ژتن، ژتون، تلافی کردن، جواب دادن، بالعکس، در جهت مخالف، در روبرو
رگة قطعکنندهcross vein,caunter lodeواژههای مصوب فرهنگستانرگهای که رگة مهمتر یا بزرگتری را قطع میکند