coked، تبدیل به زغال کردن
سوکت
cocked، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
کلاه کج
جادوگر
نیمی از خلبان را بیرون بیاور
خالی از سکنه