crabدیکشنری انگلیسی به فارسیخرچنگ، سرطان، ادم ترشرو، خارچنگ، سرزنش کننده، سیب صحرایی، خرچنگ کردن، جر زدن، باعی تحریك و عصبانیت شدن
زاویۀ پَرتیcrab angle, angle of crabواژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین زاویۀ میان خط پرواز و کنارهای از عکس که به راستای خط پرواز نزدیکتر است