denserدیکشنری انگلیسی به فارسیمتراکم تر، انبوه، متراکم، چگال، غلیظ، محکم، سفت، پر پشت، خنگ، احمق، متکاثف
چگالندهcondenserواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که با گرماگیری، سیالی را از حالت بخار به مایع تبدیل کند
چگالندة کنارمازهkeel condenserواژههای مصوب فرهنگستانهریک از لولههای چگالندة بخار که در اطراف مازه تعبیه میشود