diaphragmدیکشنری انگلیسی به فارسیدیافراگم، میان پرده، حجاب حاجز، پردهء دل، حجاب یا پرده گذاردن، دریچهء نور را بستن
میانبندdiaphragmواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای قابلتنظیم برای محدود کردن پرتوهای نور یا باریکۀ ذرات ورودی به سامانۀ فیزیکی
میانبند خازنیcapacitive diaphragmواژههای مصوب فرهنگستانرسانایی تخت که در موجبَر قرار میگیرد تا در آن واکُنایی خازنی (capacitive reactance) ایجاد کند
فنر خورشیدی کلاچclutch diaphragm springواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فنر کلاچ که به شکل فنر بشقابی (bellville spring) است و دیسک کلاچ را به صفحهکلاچ میفشارد
جان گهوارهbolster web, bolster diaphragmواژههای مصوب فرهنگستانصفحههای فولادی که بهصورت قطعات عمودی پُرکننده بین صفحههای بالایی و پایینی قرار میگیرد
جان گهوارهbolster web, bolster diaphragmواژههای مصوب فرهنگستانصفحههای فولادی که بهصورت قطعات عمودی پُرکننده بین صفحههای بالایی و پایینی قرار میگیرد
میانبند خازنیcapacitive diaphragmواژههای مصوب فرهنگستانرسانایی تخت که در موجبَر قرار میگیرد تا در آن واکُنایی خازنی (capacitive reactance) ایجاد کند