displacesدیکشنری انگلیسی به فارسیجابجایی می کند، جابجا کردن، تبعید کردن، جانشین شدن، جای چیزی را عوض کردن
displacementدیکشنری انگلیسی به فارسیجابه جایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
displacementsدیکشنری انگلیسی به فارسیجابجایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
displacementدیکشنری انگلیسی به فارسیجابه جایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی