havingدیکشنری انگلیسی به فارسیداشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کردن، مالک بودن، وادار کردن، باعی انجام کاری شدن، صرف کردن، جلب کردن، بدست اوردن، در مقابل دارا، بهره مند شدن از
طناببَرheaving lineواژههای مصوب فرهنگستانریسمانی سبک که سر آن به شکل گلوله است و در هنگام پهلو گرفتن کشتی با پرتاب آن به اسکله و اتصال سر طناب اصلی به انتهای آن طنابها به آسانی فرستاده میشوند
فرستۀ هواییairmail dispatch, dépêche-avion (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانفرستهای که با توجه به اولویت نوع مرسوله و نرخهای ویژهای که بهصورت اضافهنرخ هوایی به مرسولات آن تعلق میگیرد، با خطوط هواپیمایی مختلف از مبدأ فرسته به مقصد ارسال میشود