جنگ محدودlimited warواژههای مصوب فرهنگستانکشمکش مسلحانۀ محدودتر از جنگ عمومی متـ . جنگ مهارشده controlled war جنگ حاشیهای peripheral war جنگ محلی local war
delimitedدیکشنری انگلیسی به فارسیتعریف شده، محدود کردن، محدود ساختن، حدود معین کردن، تعیین کردن، مرزیابیکردن