lopsدیکشنری انگلیسی به فارسیلوپز، تلاطم، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، سرشاخه زدن، چیدن، زدن، شلنگ برداشتن، شاخه های خشک را زدن، دست یا پای کسی را بریدن
lapsدیکشنری انگلیسی به فارسیدوران، محل نشو ونما، دامن لباس، لبه لباس، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن
lobsدیکشنری انگلیسی به فارسیلوب، گوشت یا پوست اویخته، گوشت الو، ادم خپله و سنگین، خزانه، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن
فیلمبرداری با وقفۀ زمانیtime-laps cinematography, time-laps photographyواژههای مصوب فرهنگستانفیلمبرداری از یک رویداد بهصورت قاببهقاب در فواصل زمانی مشخص
overdevelopsدیکشنری انگلیسی به فارسیoverdevelops، نور زیاد دیدن، توسعه و عمران زیاد یافتن، بیش از حد نور دیدن