میچورینلغتنامه دهخدامیچورین . (اِخ ) ایوان ولادیمیروویچ (1855 - 1935 م .). زیست شناس معروف روس متولد دولگوا. مطابق نظریه ٔ او تغییرات ارثی را از راه پیوند و جفتگیری می توان کاهش داد وصفات اکتسابی می تواند از نسلی به نسل دیگر به
مورگنلغتنامه دهخدامورگن . [ گ ِ ] (ص مرکب ) مورگز. طعامی مورگن ، طعامی مور در آن افتاده .طعام منمول . (مهذب الاسماء). و رجوع به مورگز شود.
موریونلغتنامه دهخداموریون . (اِ) نوعی از یبروح است که برگش سفید و شبیه به برگ چغندر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). یبروح . یبروح نر. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به یبروح شود.
مرونلغتنامه دهخدامرون . [ م ُ ] (ع مص ) نرم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم گردیدن با اندک سختی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن دست بر کار و سخت گردیدن روی بر امر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عادت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی . (از منتهی الارب ).
آدم احمقدیکشنری فارسی به انگلیسیass, clod, donkey, moron, jackass, moke, nincompoop, oaf, pinhead, wanker, zany
کودندیکشنری فارسی به انگلیسیbrainless, bumpkin, dense, dimwitted, dolt, doltish, dull, feebleminded, moron, half-wit, imbecile, moronic, nincompoop, ninny, purblind, retard, stupid, unintelligent, witless