perforationsدیکشنری انگلیسی به فارسیسوراخ کردن، سوراخ، ایجاد سوراخ، لبه کنگرهیی مثل تمبرپست، عمل سوراخ کردن، سفت
سوراخهای حاشیهsprocket holes, perforationsواژههای مصوب فرهنگستانسوراخهایی با فواصل منظم در حاشیۀ فیلم یا برخی از انواع نوار صدا که در دندانهها گیر میکند
سوراخهای حاشیهsprocket holes, perforationsواژههای مصوب فرهنگستانسوراخهایی با فواصل منظم در حاشیۀ فیلم یا برخی از انواع نوار صدا که در دندانهها گیر میکند