pointدیکشنری انگلیسی به فارسینقطه، نکته، مرحله، درجه، موضوع، ممیز، اصل، هدف، جهت، لبه، نوک، سر، قله، ماده، معنی، امتیاز بازی، پایان، پست، نمره درس، فقره، اشاره کردن، نشان دادن، تیز کردن، گوشه دار کردن، نوک گذاشتن، خاطر نشان کردن، متوجه ساختن، نقطه گذاری کردن، نوک دار کردن
دیدگاهpoint of view, POV 1, standpointواژههای مصوب فرهنگستاندیدگاهی که از رهگذر آن رویداد ارائه میشود
نمای دیدگاهیpoint of view shot, POV 2واژههای مصوب فرهنگستاننمای حاصل از موقعیت دوربینی که منظر بازیگر یا مجری را شبیهسازی میکند
دوربین همراهpoint of view camera, lipstick cameraواژههای مصوب فرهنگستاندوربین ویدئویی کوچکی که به کلاه یا لباس یا عینک بازیگر نصب میشود تا نمایی از دیدگاه او را ارائه کند
دیدگاهدیکشنری فارسی به انگلیسیaspect, eye, outlook, point of view, position, prospect, slant, standpoint, view, viewpoint
pointدیکشنری انگلیسی به فارسینقطه، نکته، مرحله، درجه، موضوع، ممیز، اصل، هدف، جهت، لبه، نوک، سر، قله، ماده، معنی، امتیاز بازی، پایان، پست، نمره درس، فقره، اشاره کردن، نشان دادن، تیز کردن، گوشه دار کردن، نوک گذاشتن، خاطر نشان کردن، متوجه ساختن، نقطه گذاری کردن، نوک دار کردن