precipitatesدیکشنری انگلیسی به فارسیرسوب می کند، رسوب شیمیایی، جسم تعلیق شونده یا متراسب، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن
precipitateدیکشنری انگلیسی به فارسیرسوب کنید، رسوب شیمیایی، جسم تعلیق شونده یا متراسب، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن، ناگهانی، خیلیسریع، بسیار عجول
precipitatedدیکشنری انگلیسی به فارسیرسوب شده، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن
رسوب 1precipitateواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که از یک محلول یا محلول تعلیقی براثر تغییر شیمیایی یا فیزیکی جدا شود
پودر رسوبشیمیاییchemically precipitated powderواژههای مصوب فرهنگستانپودر تولیدشده بهصورت رسوب در واکنش جابهجایی شیمیایی