respiredدیکشنری انگلیسی به فارسیتنفس، دمیدن، دم زدن، نفس کشیدن، تنفس کردن، امید تازه پیدا کردن، بو کردن، بهوش امدن
تایر تعمیریrepaired tyreواژههای مصوب فرهنگستانتایری که پنچری یا بریدگی یا انواع دیگری از آسیبدیدگی آن تعمیر شده باشد تا به استحکام و انعطافپذیری مناسب برای استفاده برسد