طبقه حاکم
حاکم، حکم، حکمرانی، تصمیم، فرمانروا، رایج
ریلینگ، هم زدن، مغشوش کردن، ازردن، متغیر کردن
نورد، غلت
رولینگ
احکام، حکم، حکمرانی، تصمیم
غیرواقعی
ناسازگاری
تحت فشار قرار دادن
feruling