طرحوارهschemaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از دانش اولیه در باب یک مفهوم یا ماهیت که بهمثابۀ الگویی برای ادراک، تعبیر، تخیل یا حل مسئله عمل میکند
طرحوارۀ ادراکیperceptual schemaواژههای مصوب فرهنگستانالگوهای شناختی یک فرد که چهارچوبی ارجاعی را برای پاسخ به محرکهای محیطی ایجاد میکند
طرحوارة پایگاهدادهdatabase schemaواژههای مصوب فرهنگستانطرحی کلی که شیوة سازماندهی و ساختاربندی منطقی یک پایگاه را نشان میدهد
طرحوارة تصویریimage schemaواژههای مصوب فرهنگستانبازنمایی مفهومی انتزاعی در ذهن ناشی از تجربیات بدنمند (embodied) روزمرة انسان در تعامل با محیط
ذهننوشتهscript, script schemaواژههای مصوب فرهنگستانساختار طرحوارهایِ شناختی که مانند یک نقشۀ ذهنی، فعالیتها و اعمال اصلی یک فعالیت پیچیده نظیر روابط زمانی و سببی آن را نمایش میدهد
روشهای تغییر طرحوارهschema change methodsواژههای مصوب فرهنگستانفنونی برای اصلاح مفهومِ الگوهای شناختی و هیجانی و جسمانی که فرد از تجربههای دوران کودکی دربارة خود و دیگران و گروهها و موقعیتها کسب میکند و در زندگی کنونی او مشکلساز است
schematizeدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح بندی، بصورت برنامه دراوردن، ابتکار کردن، طرح یا نقشهای تهیه کردن
schematizeدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح بندی، بصورت برنامه دراوردن، ابتکار کردن، طرح یا نقشهای تهیه کردن
ذهننوشتهscript, script schemaواژههای مصوب فرهنگستانساختار طرحوارهایِ شناختی که مانند یک نقشۀ ذهنی، فعالیتها و اعمال اصلی یک فعالیت پیچیده نظیر روابط زمانی و سببی آن را نمایش میدهد
طرحوارۀ ادراکیperceptual schemaواژههای مصوب فرهنگستانالگوهای شناختی یک فرد که چهارچوبی ارجاعی را برای پاسخ به محرکهای محیطی ایجاد میکند
طرحوارة پایگاهدادهdatabase schemaواژههای مصوب فرهنگستانطرحی کلی که شیوة سازماندهی و ساختاربندی منطقی یک پایگاه را نشان میدهد
طرحوارة تصویریimage schemaواژههای مصوب فرهنگستانبازنمایی مفهومی انتزاعی در ذهن ناشی از تجربیات بدنمند (embodied) روزمرة انسان در تعامل با محیط