seamsدیکشنری انگلیسی به فارسیدرزها، درز، شکاف، بخیه، درز لباس، خط اتصال، رگه نازک معدن، دوختن، درز گرفتن، درز دادن، بهم پیوستن، بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
نوبت 1show time, séance (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانهریک از نوبتهای نمایش فیلم در سینما و نمایشسرا در یک شبانهروز