slobbering، اب دهان روان ساختن، بزاق زدن به، دهان را اب انداختن
اسلوبینگ
مشروب، کثافت، کثیف کردن، لک کردن، سرهم بندی کردن
clobbering، کتک زدن، وصله کردن، زدن