solvencyدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت بدهی، عدم اعسار، حل شدنی، پرداختنی، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت
solvencyدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت بدهی، عدم اعسار، حل شدنی، پرداختنی، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت
درآمیزیdissolveواژههای مصوب فرهنگستانآمیزش دو نما بهگونهایکه با آشکار و واضح شدن یک نما، نمای دیگر بهتدریج محو شود