ظرفیت حملdeadweight, deadweight all told, deadweight cargo capacity, deadweight capacity, deadweight tonnage, total deadweight, deadweight carrying capacity, net capacity, useful capacity, cargo carrying capacityواژههای مصوب فرهنگستانظرفیت کلی کشتی برای حمل محموله، اعم از بار و مسافر و آذوقه و آب شیرین و سوخت و خدمه و تجهیزات کشتی، تا جایی که خط شاهین آن در حد مجاز قرار گیرد
مکرردیکشنری فارسی به انگلیسیcontinual, frequent, recurrent, repeated, repetitious, repetitive, serial, twice-told
foretoldدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، از پیش اگاهی دادن، از پیش خبر دادن، نبوت کردن، طالع دیدن، پیش گویی کردن