شسته، شستن، پاک کردن، غسل ارتماسی دادن، شستشو دادن
رنده شده
آب شسته شده است
شسته شده، شسته شده و ساییده شده، از کار افتاده
شستن، بکلی تحلیل رفته، دلسرد، محو شده
وصیت
shot, washed-out, washed-up
washed-out
washed-up
سفید پوستان
بدون شستشو، شسته نشده، حمام نگرفته
دوباره بشوی
سقوط کرد، چلپ چلوپ کردن، با سر و صدا چیزی راشستن