wroughtدیکشنری انگلیسی به فارسیساخته شده است، ساخته، به شکل دراورده شده، به شکل درآمده، تشکیل شده، از کار دراورده
گلآهنwrought iron, fer forgéواژههای مصوب فرهنگستاناشیا و اثاثیۀ فلزی از نوعی آهن نرم که با خمکاری ساخته و تزیین شده باشد
لنگرگرفتbrought up, come to, got her anchorواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن لنگر در بستر دریا مستقر میشود و شناور را از حرکت بازمیدارد
گلآهنwrought iron, fer forgéواژههای مصوب فرهنگستاناشیا و اثاثیۀ فلزی از نوعی آهن نرم که با خمکاری ساخته و تزیین شده باشد