لغتنامه دهخدا
اخیار. [ اَخ ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خیر. (زمخشری ). نیکان .(دهار). برگزیدگان . نیکوتران : هرآینه صحبت اشرار موجب بدگمانی باشد در حق اخیار. (کلیله و دمنه ). || اسبان . || مردان بسیارخیر. || ج ِ خیّر. مردان بسیارخیر و نیکوکارو دین دار. (منتهی الارب ). || اخی