اشتدادلغتنامه دهخدااشتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت و قوی و استوار شدن . (منتهی الارب ). سختی در هر چیز:در عین اشتداد مرض طاعون من در شهر ماندم . (فرهنگ نظام ). سخت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). سخت کردن و سخت گرفتن . (آنندراج ). شدت و
اشتدادفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سخت شدن ، محکم شدن . 2 - نیرو گرفتن . 3 - (اِمص .) نیرومندی .
اصطدادلغتنامه دهخدااصطداد. [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطداد زن ؛ در پرده شدن وی . پرده یا چادر بر روی افکندن وی . (از قطر المحیط). صداد بر رخ افکندن زن . (اقرب الموارد). رجوع به صِداد شود.
استدادلغتنامه دهخدااستداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). استوار گردیدن . (منتهی الارب ). || راست شدن . (منتهی الارب ). استقامة. (قطر المحیط). || بند شدن : اِستدّت عیون الخرز؛ بند شد سوراخ های دوخت . (منتهی الارب ).
اشتودگاتلغتنامه دهخدااشتودگات . [ اَ ت َ وَ ] (اِخ ) نام دومین قسمت گاتهای اوستا. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 128). و رجوع به فهرست اعلام همان کتاب شود.
استحداثلغتنامه دهخدااستحداث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو گرفتن . (تفلیسی ). نو آوردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). نو یافتن . (منتهی الارب ). نو کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نو پیدا کردن . (وطواط).
انعصابلغتنامه دهخداانعصاب . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) سخت شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشتداد. (از اقرب الموارد).
انزماملغتنامه دهخداانزمام . [ اِ زِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استوار شدن . اشتداد. (از اقرب الموارد).
سنگینیلغتنامه دهخداسنگینی . [ س َ ] (حامص مرکب ) ثقل . گرانی . وزن و گرانی . ثقالت . ضد سبکی . || آهستگی . وقار. || جمود. || صلابت . || کابوس . || اشتداد. || ناخوشی . || ناپسندی . (ناظم الاطباء).
هذیانفرهنگ فارسی عمید۱. بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب.۲. (اسم) گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب.۳. [مجاز] بیهودهگویی؛ پریشانگویی.
شدةلغتنامه دهخداشدة. [ ش ِدْ دَ ] (ع اِمص ) سختی . اسم است اشتداد را. (منتهی الارب ). اسم از اشتداد، نقیض لین . (از اقرب الموارد). خلاف رخاء. (از اقرب الموارد). این کلمه در املای فارسی با تای کشیده تحریر شود یعنی شدت . || مکاره دهر. (از اقرب الموارد). سختی روزگار. اُلقِیَّة. رَبَذَة. سَوط. ش