اقلاللغتنامه دهخدااقلال . [ اِ] (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || اندک یافتن چیزی را. || اندک آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بلند کردن و برداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). || برداشتن توانستن . (منتهی الارب )
اکلاللغتنامه دهخدااکلال . [ اِ ] (ع مص ) کند گردانیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خداوند شتران مانده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خداوند ستور مانده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || مانده نمودن شتر و جز آن را. (منتهی ا
اکلیللغتنامه دهخدااکلیل . [ اِ ] (اِخ ) یکی از منازل ماه و آن چهار ستاره است صف کشیده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از شعوری ج 1 ورق 117) (از اقرب الموارد). نام دو صورت فلکی . (فرهنگ فارسی معین ). از ستارگان منزلهای ق
اکلیللغتنامه دهخدااکلیل . [ اِ ] (ع اِ) تاج . (منتهی الارب ) (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).تاج . تاج مرصع. (از شعوری ج 1 ص 139). تاج . افسر. دیهیم . گرزن . تاج مر
اکویلاللغتنامه دهخدااکویلال . [ اِک ْ ] (ع مص ) اکوعلال . پستک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کوتاه قد شدن . پست قد شدن . (یادداشت مؤلف ). کوتاه گشتن . (ناظم الاطباء). کوائل گردیدن . (منتهی الارب ).
درویش شدنلغتنامه دهخدادرویش شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسکین شدن . بی چیز گشتن . نادار شدن . فقیرشدن . بی نوا گشتن . ابلاط. ارماد. ارمال . ازهاد. اصرام . اصفار. (تاج المصادر بیهقی ). اعالة. (دهار). اعدام . (از منتهی الارب ). اعسار. (دهار). اعواز. (تاج المصادر بیهقی ). افتقار. (دهار). افتیاق
مقللغتنامه دهخدامقل . [ م ُ ق ِل ل ] (ع ص ) اندک کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقلال شود. || اندک مال . (مهذب الاسماء): رجل مقل ؛ مرد نیازمند درویش که در آن اندکی توانگری باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درویش و فقیر. (غیاث )
وصفلغتنامه دهخداوصف . [ وَ ] (ع مص ) میل کردن کره اسب به نیکوخویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): وصف المهر. || شتاب رفتن . (منتهی الارب ). || نشان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || شرح دادن . (فرهنگ فارسی معین ). || صفة. صفت کردن . (اقرب الموارد) (ن