بهروزیلغتنامه دهخدابهروزی . [ ب ِ ] (حامص مرکب ) نیک بختی . خوشبختی . سعادت . (فرهنگ فارسی معین ). ترقی . روزبهی . خوشبختی : به پیروزی و بهروزی ، همی زی با دل افروزی بدولتهای ملک انگیز و بخت آویز اخترها. منوچهری .ز پیروزی بدست آرد هم
بهروزیدیکشنری فارسی به انگلیسیaffluence, bonanza, fortune, interest, luck, prosperity, welfare, well-being
بهروجهلغتنامه دهخدابهروجه . [ ب ِ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی بهروج که بلور کبود کم قیمت است . (برهان ). بهروج . بهروز. بهروزه . (آنندراج ). بهروج . (ناظم الاطباء). بهروج . بهروز. (فرهنگ فارسی معین ). || کندر هندی را نیز گویند. (برهان ). و رجوع به بهروج و بهرو
بهروزهلغتنامه دهخدابهروزه . [ ب ِ زَ / زِ ] (اِ مرکب )بمعنی بهروز است که بلور کبود صاف کم قیمت باشد. (ازبرهان ). بهروج . بهروجه . بهروز. بلور کبود در نهایت صافی و لطافت و خوش رنگ و بغایت کم بها. (رشیدی ) (جهانگیری ). بهروجه . بهروز. بهروج . بلور کبود شفاف کم قی
بحروزهلغتنامه دهخدابحروزه . [ ب َ زَ / زِ ] (اِ)بحروزه ٔ تر؛ سقز درخت کاج که تربانتین بود. بحروزه ٔ خشک ؛ کندر. (ناظم الاطباء).
سعادتفرهنگ مترادف و متضادبختیاری، برکت، بهروزی، بهی، خجستگی، خوشبختی، خوشی، خیر، فلاح، کامرانی، نیکبختی، نیکروزی ≠ ادبار، شقاوت، نحوست
امنیت انسانهاhuman securityواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی نو به امنیت که، فراتر از مفهوم امنیت ملی، با تأکید بر مسائلی چون فقر و بیکاری و محیطزیست، بر امنیت و بهروزی افراد ملت تأکید دارد