لغتنامه دهخدا
ارمعلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الأرب ). بشتافتن . || پراکنده و متفرق شدن ، چنانکه شتران . || فریاد و نعره زدن . || روان شدن آب دهن . (کنزاللغات ): ارمعلال صبی ؛ آب از دهان کودک رفتن . آب دهن رفتن از دهان کودک . (منتهی الأرب ). آب دهان چکان شدن کودک . (کنزاللغا