شاهویهلغتنامه دهخداشاهویه .[ ی َ ] (اِخ ) ظاهراً نام خواب گزار و معبری است مانند دانیال و ابن سیرین . (یادداشت مؤلف ) : بخت است بخواب دیدن خرشاهویه چنین نهاد تعبیر.سوزنی .
اخترگرفرهنگ فارسی عمید۱. منجم؛ ستارهشناس.۲. طالعبین؛ فالگیر: ◻︎ نه رهنمای به کار آیدش نه اخترگر / نه فالگوی به کار آیدش نه خوابگزار (عنصری: ۷۳).
مفسرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن سیر کننده، شارح، منتقد، ناقد، سردبیر، ویراستار مترجم، دیلماج، ترجمان، مترجم چندزبانه مُعبّر، خوابگزار، یوسف، دانیال ◄ پیامبر دوبلور
گزارفرهنگ فارسی عمید۱. = گزاردن۲. گزارنده (در ترکیب با کلمه دیگر): خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خوابگزار.۳. طرح و نقش.۴. (نقاشی) [قدیمی] طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگآمیزی کنند.
خواب گذاردنلغتنامه دهخداخواب گذاردن . [ خوا /خا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) حکایت خواب خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خواب گزاردن شود : ای فرخی این قصه و این حال چه چیز است پیش ملک شرق همی خواب گذاری . فرخی .</