ششملغتنامه دهخداششم . [ ش َ / ش ِ ش ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه ٔ شش واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). در مرتبه ٔ شش . سادس . (از یادداشت مؤلف ) (دهار). || از اصطلاحات نجوم است و عبارت از نظر تسدیس است که نیم دوستی است . (از یادداشت مؤلف ) <sp
شیشملغتنامه دهخداشیشم . [ شی ش ُ ] (اِ) نام سازی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). نوعی ساز که نوازند. (فرهنگ فارسی معین ) : بگیر باده ٔ نوشین و نوش کن بصواب به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی . منوچه
شیشملغتنامه دهخداشیشم . [ شی ش ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) ششم و هر چیز که در مرتبه ٔ شش واقع گردد. (ناظم الاطباء). رجوع به ششم شود.
شیشمفرهنگ فارسی عمیداز آلات موسیقی؛ رباب: ◻︎ بگیر بادۀ نوشین و نوش کن به صواب / به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی (منوچهری: ۱۲۹).
ششماههلغتنامه دهخداششماهه . [ ش َ / ش ِ هََ / هَِ ] (ص نسبی ) شش مهه . آنکه شش ماه دارد. آنچه شش ماه مدت دارد: مگر شش ماهه بدنیاآمده ای ؟! (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شش مهه شود.
ششمیلغتنامه دهخداششمی . [ ش َ /ش ِ ش ُ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به شش . || ششمین . در مرتبه ٔ ششم . هر چیز که در مرتبه ٔ شش واقع باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شش و ششم و ششمین شود.
ششمینلغتنامه دهخداششمین . [ ش َ / ش ِ ش ُ ] (ص نسبی ، اِ) ششمی . هر چیز که در مرتبه ٔ شش واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ششم و شش شود.
ششم زمینلغتنامه دهخداششم زمین . [ ش َ / ش ِ ش ُ زَ ] (اِخ ) اقلیم ششم . (ناظم الاطباء). کنایه از ولایت روم است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ).
ششماههلغتنامه دهخداششماهه . [ ش َ / ش ِ هََ / هَِ ] (ص نسبی ) شش مهه . آنکه شش ماه دارد. آنچه شش ماه مدت دارد: مگر شش ماهه بدنیاآمده ای ؟! (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شش مهه شود.
ششمیلغتنامه دهخداششمی . [ ش َ /ش ِ ش ُ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به شش . || ششمین . در مرتبه ٔ ششم . هر چیز که در مرتبه ٔ شش واقع باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شش و ششم و ششمین شود.
ششمینلغتنامه دهخداششمین . [ ش َ / ش ِ ش ُ ] (ص نسبی ، اِ) ششمی . هر چیز که در مرتبه ٔ شش واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ششم و شش شود.
پی ششملغتنامه دهخداپی ششم . [ ی ِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) پاپ مسیحی از سال 1775 تا سال 1799 م . وی نخست دست باصلاحاتی زد، اما بر اثر اختلافی که با امپراطور آلمان و جمهوری فرانسه یافت واستقامتی که در برابر دیرکتوار کرد بدست ژنرال برتیه
خوان ششملغتنامه دهخداخوان ششم . [ خوا / خا ن ِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) یکی ازهفت خوان رستم که در آن کشتن رستم ارژنگ دیو راست .
شارل ششملغتنامه دهخداشارل ششم . [ ل ِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) معروف به شارل محبوب پسر شارل پنجم معروف به شارل دانا و ژان دوبوربون است . وی بسال 1368م . در شهر پاریس تولد و بسال 1422م . وفات یافت .در سال 1380</
شارل ششملغتنامه دهخداشارل ششم . [ ل ِ ش ِش ُ ] (اِخ ) پسر دوم لئوپولد اول و پدر ماری ترز وی بسال 1685 م . تولد و به سال 1740 م . وفات یافت و ازسال 1711 م . تا سال 1740<