نورگسترلغتنامه دهخدانورگستر. [ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) منتشرکننده و پراکنده نماینده ٔ روشنی . (ناظم الاطباء). روشنی بخش . نورافشان .
نورستارلغتنامه دهخدانورستار. [ رِ ] (اِ)فرقه ٔ سلاطین و گروه حکام و ارباب اسلحه و سپاه پیشه را گویند و به پهلوی رتیشتار و جمع آن رتیشتاران ، و نورستاران جمع نورستار که سلاطین و امیران و پهلوانان باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ). سپاه . سپاهی با نظام و ترتیب . (ناظم الاطباء) (مصحف رتیشتار؟). || دارا
نارستگارلغتنامه دهخدانارستگار. [ رَ ] (ص مرکب ) که رستگار نیست . هالک . مقابل رستگار، به معنی ناجی . رجوع به رستگار شود.
درخشانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شان، نورانی، روشن، فروزان، شبنما، تابنده، افروخته، عالمتاب درخشنده، براق، اطلسی، صیقلی، متالیک، برافروخته، تابان، تابناک، مشعشع، منور، رخشان، مشتعل، آتشفشان، آتشین، پُرخون نوربخش، نورافشان، پرتوافکن، پرتوافشان، نورگستر جلی، متجلی، منیر، مستنیر، متلألی، آبدار صفات چراغ: بادی، مهتابی ◄
روشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، منعکسکنندۀ نور تابان، تابناک، مشعشع، رخشان، انور، کورکننده، درخشنده، عالمتاب، پرتوزا، رادیواکتیو، درخشان جلی، متجلی، منیر، ساطع، وهاج، بهیه آ