پرفراژفرهنگ فارسی عمید۱. سوراخهای ریز متوالی به شکل خط در روی بعضی از کاغذها که کاغذ در آن محل به راحتی جدا میشود.۲. دستگاهی که با ابزاری شانه مانند این سوراخها را ایجاد میکند.
رفریلغتنامه دهخدارفری . [ رِ ف ِ ] (انگلیسی ، اِ) داور بازی هایی که مقررات معینی دارند مانند تنیس ، فوتبال ، والیبال . (فرهنگ فارسی معین ).
رفریفرهنگ فارسی عمید۱. حکم؛ داور.۲. (ورزش) داور بازی، بهویژه بازیهایی که طبق قوانینی صورت میگیرد مانند، فوتبال، والیبال، و تنیس.
رفوگریلغتنامه دهخدارفوگری . [ رَ / رُ گ َ ] (حامص مرکب ) رفوکاری . (ناظم الاطباء). شغل رفوگر. حرفه ٔ رفوگر. عمل رفوگر. (یادداشت مؤلف ). همگری : ره امان نتوان رفت و دل رهین امل رفوگری نتوان کرد و چشم نابینا. <p class="author"
آژدارفرهنگ فارسی معین(ص .) دارای ردیفی از سوراخ های پی در پی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن (فره )، پرفراژ.