پیرپتال . [ پی پ َ ] (اِ مرکب ) پیرپاتال . پیر و پاتال .
پرتگال . [ پ ُ ت ُ ] (اِخ ) کشور پرتقال . رجوع به پرتقال (کشور...) شود.
وسایل مختصر و کم ارزش خانه.
حشره ای که به بدن دام چسبد و خونش را بمکد کنه
رطول . [ رُ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَطل . (منتهی الارب ). رجوع به رَطل شود.
long
پیر و پاتال . [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پیرپاتال . پیرپتال .