تنقیدلغتنامه دهخداتنقید. [ ت َ ] (ازع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، بمعنی تنقاد و انتقاد که بواسطه ٔ عمل اماله تنقید می گویند، مانند اعتماد و اعتمید و کتاب و کتیب . (ناظم الاطباء). تنقید غلط است وصحیح آن نقد و انتقاد است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مرحوم ناظم الاطباء در ذیل کلمه ٔ تفریس شرحی آورد
تنقثلغتنامه دهخداتنقث . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) دلداری کردن و مهربانی نمودن ، یقال : تنقث المراءة؛ اذا استمالها و استعطفها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتافتن ، یقال : خرج و یتنقث . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || تعهد ضیعة. (از اقرب الموارد).
تنقدلغتنامه دهخداتنقد. [ ت َن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) سره کردن درم و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنقذلغتنامه دهخداتنقذ. [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) انقاذ. (زوزنی ). بِرهانیدن . (دهار). رهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنقضلغتنامه دهخداتنقض . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) قطره قطره چکیدن خون . || بانگ کردن استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز برآوردن بنا وقت شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکاف برداشتن غرفه و برآمدن آواز آن . (از اقرب الموارد). || کفید
تنقطلغتنامه دهخداتنقط. [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) خجک دار گردیدن جای از گیاه پاره ها. || اندک اندک اخذ کردن خبر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در الاساس : تنقطت الخُبزَ؛ اکلته ُ نقطةً؛ ای شیئاً شیئاً. (از اقرب الموارد).
منقدلغتنامه دهخدامنقد. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ] (از ع ، ص ) نعت فاعلی از مصدر برساخته ٔ تنقید. رجوع به تنقید شود.
تقریظفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحسین، تمجید، ثنا، ستایش، مدح ≠ تنقید ۲. ستودن، تمجید کردن، ستایش کردن، مدح کردن ≠ نکوهیدن، نکوهش کردن