آبگیریلغتنامه دهخداآبگیری . (حامص مرکب ) شغل آبگیر حمام . || لحیم کردن ظرفهای فلزین با قلعی یا بستن منافذ آن با موم مذاب . || پرآب کردن حوض و آب انبار و ظروف و اوانی .
حبیریلغتنامه دهخداحبیری . [ ح َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به حبیر. و هم نسبت است به بنوحبیر. (سمعانی ).
حبریلغتنامه دهخداحبری . [ ح ِ ] (ع اِ) برنگ حِبر : حسنک [ میکال ] پیدا آمد، بی بند، جبه ای داشت حبری رنگ ، با سیاه میزد، خلق گونه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 180). و رجوع به حبر شود.
آبگیری لجنsludge dewatering, dewatering 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند جدا کردن بخشی از آب موجود در لجن
ظرفیت آبگیریwater holding capacityواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت یک ماده در جذب و نگهداری آب که به میزان حلّال بودن آن بستگی دارد
آبگیری لجنsludge dewatering, dewatering 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند جدا کردن بخشی از آب موجود در لجن
ظرفیت آبگیریwater holding capacityواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت یک ماده در جذب و نگهداری آب که به میزان حلّال بودن آن بستگی دارد