خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارغنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارغنون
/'arqanun/
معنی
نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آنها صدا ایجاد میشود؛ ارگ: ◻︎ از سینه صدای ارغنون میآید / وز دیده بهجای اشک خون میآید (ابوسعید ابوالخیر: لغتنامه: ارغنون)، ◻︎ هنوز رودسرایان نساختند به روم / ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار (فرخی: ۱۰۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارغون، ارگ، ساز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارغنون
واژگان مترادف و متضاد
ارغون، ارگ، ساز
-
ارغنون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹ارغنن، ارغون، ارغن› (موسیقی) [قدیمی] 'arqanun نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آنها صدا ایجاد میشود؛ ارگ: ◻︎ از سینه صدای ارغنون میآید / وز دیده بهجای اشک خون میآید (ابوسعید ابوالخیر: لغتنامه: ا...
-
ارغنون
لغتنامه دهخدا
ارغنون . [ اَ غ َ / اُ غ َ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه ٔ مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفننی و بعضی دیگر گویند چون هزار آدمی از پیر و جوان همه بیکبار به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی ب...
-
ارغنون
لغتنامه دهخدا
ارغنون . [ اُ غ َ ] (اِخ ) نام کتاب منطق ارسطو که در آن علم منطق را تقریباً بکمال خود رسانیده است . رجوع به ارسطو شود.
-
ارغنون
فرهنگ فارسی معین
(اَ غَ) [ معر - یو. ] ( اِ.) نوعی ساز که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را به وسیلة انبان در آن ها می دمیدند.
-
واژههای مشابه
-
ارغنون زن
لغتنامه دهخدا
ارغنون زن . [ اَ غ َ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔارغنون . آن که ارغنون نوازد. (آنندراج ) : همی راندم فرس را من بتقریب چو انگشتان مرد ارغنون زن . منوچهری .در کین سیاوش ارغنون زن آن زخمه ٔ درفشان فروریخت . خاقانی .ز یونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش از ...
-
ارغنون ساز
لغتنامه دهخدا
ارغنون ساز. [ اَ غ َ ] (نف مرکب )صانع ارغنون . آنکه ارغنون سازد. || ارغنون نوازنده . آنکه ارغنون نوازد. ارغنون زن : ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون ازین غصه ننالیم و چرا نخروشیم .حافظ.
-
ارغنون (موسیقی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
organ
-
نوازنده ارغنون
دیکشنری فارسی به انگلیسی
organist
-
ارغنون استوانهای (موسیقی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
barrel organ
-
جستوجو در متن
-
harmonium
روانشناسی
ارغنون ، (مو ) ارغنون
-
concertina
روانشناسی
ارغنون دستی ، (مو ) ارغنون دستی
-
ارغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (موسیقی) [قدیمی] 'arqan = ارغنون