اندامorganواژههای مصوب فرهنگستانهریک از بخشهای متمایز در پیکر موجود زنده که کار یا کارهای ویژهای انجام میدهد متـ . عضو
اندام کورتیorgan of Corti, spiral organ, organum spiraleواژههای مصوب فرهنگستانبخش حساس حلزونی گوش درونی که یاختههای شنوایی در آن قرار دارد
ترجمانorgan, organe (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننشریهای که بیانکنندۀ اندیشهها و دیدگاههای یک سازمان یا حزب خاص باشد
اندام هدفtarget organواژههای مصوب فرهنگستاناندامی که چندة درمانی را در فرایند دارورسانی دریافت میکند متـ . بافت هدف target tissue
بوماندامeco-organواژههای مصوب فرهنگستانیکی از جنبههای مشخص ریختشناسی گیاهان که سازگاری با محیط خارجی را منعکس میکند
تاریخگذاری پتاسیم ـ آرگونpotassium-argon datingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تاریخگذاری ایزوتوپی برای تعیین قدمت صخره یا معدن با تشعشعات پتاسیم 40