اروپاییفرهنگ فارسی معین(اُ) (ص نسب .) منسوب به اروپا، از مردم اروپا (یکی از قاره های پنجگانه کرة زمین ). ؛~ مآب کسی که از آداب و رسوم و رفتار و طرز زندگی اروپاییان تقلید می کند.
راه هواییairwayواژههای مصوب فرهنگستانمسیر هوایی مشخص و تحت نظارت با ابعاد معین و مرتبط با سامانههای کمکناوبری
هواراههairway2واژههای مصوب فرهنگستانلولهای برای ورود و خروج مطمئن هوا به نای بیمار در جریان بیهوشی یا در هنگام بروز مشکل تنفسی متـ . هواراه مصنوعی artificial airway
مدیریت هواراهairway managementواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اقدامات و تدابیر نظیر نایبُری و لولهگذاری و قرار دادن هواراهه، برای باز نگهداشتن هواراه و نجات بیمار از خفگی
اختیارنامة اروپاییEuropean optionواژههای مصوب فرهنگستاناختیارنامهای که تنها در تاریخ انقضا قابلیت اجرا دارد
هندواروپاییفرهنگ فارسی عمیدمردمی از نژاد سفید که از هند تا اقصی نقاط اروپا پراکنده شدهاند و آنها را به هشت شعبۀ آریایی، یونان و مقدونی، ارمنی، آلبانی، ایتالیایی، سلتی، ژرمنی، لیتوانی و اسلاوی تقسیم کردهاند.
خفاش دمآزاد اروپاییTadarida teniotisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ خفاشدمآزادیان و راستۀ خفاشسانان که بالهایی بسیار بلند و باریک دارد و صورت آن شبیه به سگ بولداگ است و رنگ آن از قهوهای مایل به قرمز تا تقریباً سیاه است
اختیارنامة اروپاییEuropean optionواژههای مصوب فرهنگستاناختیارنامهای که تنها در تاریخ انقضا قابلیت اجرا دارد