ازکاتلغتنامه دهخداازکات . [ اِ ](ع مص ) پر کردن مشک . (منتهی الارب ). پر کردن مشکیزه .(آنندراج ). || بیاد دادن حدیث کسی را. || بچه زادن زن . (از منتهی الارب ). زائیدن .
ازقید آزاد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) اد کردن، راحت کردن، رهاکردن، آسوده کردن، نجات دادن، گرهبازکردن، جداکردن