اسوفلغتنامه دهخدااسوف . [ اَ ] (ع ص ) سریعالحزن . آنکه زود اندوهگین شود. رقیق القلب . (منتهی الارب ). || غمگین . (مهذب الاسماء).
اسوگولغتنامه دهخدااسوگو. [ اُوِ گ ُ ] (اِخ ) شهر و مرکز ایالتی در جمهوری یُرک و خود ایالت هم بهمین اسم موسوم میباشد و آن در محل ورود نهر اسوگو به دریاچه ٔ انتاریو در 182 هزارگزی مغرب شهر اُتیکه واقع است .
اصوفلغتنامه دهخدااصوف . [ اَص ْ وَ ] (ع ص ) کبش اصوف ؛ بسیارپشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
عسوفلغتنامه دهخداعسوف . [ ع َ ] (ع ص ) سخت ستمکار. (منتهی الارب ). ظَلوم . (اقرب الموارد). بیدادگر. || گیرنده به سختی و قوت ، گویند: سلطان عسوف و عَسّاف . (از اقرب الموارد). سخت گیرنده . (ناظم الاطباء). || بیراه . (منتهی الارب ).
فیلاسوفلغتنامه دهخدافیلاسوف . [ سُف ْ ] (یونانی ، ص ، اِ) به لغت یونانی دوستدار حکمت ، چه فیلا دوستدار وسوف حکمت را گویند. (برهان ). رجوع به فیلسوف شود.